فواید تشویق
1. تشویق محرک قدرتمند: تشویق می تواند مولد انرژی و محرک کار و تلاش بیشتری برای افراد گردد. وقتی فرد احساس می کند که کارش مفید بوده و در عین حال سود بخش است، با قدرت و نیروی بیشتری به کار خواهد پرداخت و چه بسا این کار نیک از عادات نیکویی گردد که شخص در صورت عدم انجام آن احساس کمبود و ناراحتی می کند.
2. مداومت در کار نیک: زمانی که شخص از نظر روحی و روانی احساس کند که مفید واقع شده است، تلاش می کند تا کارش دوام داشته باشد.
3. ایجاد حس اعتماد به نفس: چه بسیار افرادی که در اثر نداشتن اعتماد به نفس، دست به کاری نمی زنند و ترسشان این است که مبادا کارشان مفید واقع نشود و یا مورد توجه جامعه و اطرافیان قرار نگیرند و همین امر سبب می شود که اعتماد به نفسشان را از دست داده و نشان و ابداع و نوآوری در کارشان کمتر دیده شود. در حالی که چه بسیار از این افراد، قدرت و کارایی بسیار دارند و استعدادهای درخشانی در وجودشان است که باید شکوفا گردد ولی متاسفانه در مواردی هیچ گاه بروز پیدا نمی کند.
4. ایجاد دلگرمی: شخص می داند که کار نیک او را دیگران درک کرده اند و این حداقل پاداشی است که او را به کارهای نیک دیگر وادار می کند و این خود تلقین قدرت به افراد است.
5. ایجاد روحیه مقاومت: دیگر فایده ایجاد روحیه مقاومت و صبر است، زیرا شخص می خواهد رضایت افراد را به دست آورد و به تحسین و تشویق آنها دست یابد و در این راه هر گونه سختی حاضر است تحمل کند.
6. رضایت خاطر: تشویق سبب رضایت خاطر و لذت روحی می شود.
7. ایجاد عادات پسندیده: تشویق باعث شده در افراد عادات پسندیده ایجاد گردد.
8. ترمیم و بازیابی قوا: تشویق باعث می شود شکست ها که در اثر عوامل مختلف برای اشخاص پیش آمده و روان آنها را مجروح کرده است، دوباره ترمیم پیدا کند و در نتیجه شخص تا حدودی ناکامی ها را فراموش نماید و در جهت اصلاح نقص های خود تلاش کند.
اثرات نامطلوب عادت به تشویق
باید سعی شود (فرزندان، افراد، بچه ها) به تشویق و جایزه عادت نکنند، به طوری که اگر مورد تشویق قرار نگرفتند و یا جایزه ای دریافت نکردند، از کار نیک باز نمانند. باید دقت شود که تشویق هدف واقع نشود، بلکه برای رسیدن به اهداف عالی باشد. به طوری که انگیزه شخص از انجام کار نیک، فقط پاداش و جایزه نباشد. روانشناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند: کودکانی که عادت به تشویق در آنها ایجاد شود، در بزرگی کسانی هستند که بدون گرفتن پاداش حاضر نیستند به همنوعان خود کمک کنند.
در نوشتار دانشآموزان مقطع ابتدایی، مشکلات فراوانی مانند کند نویسی، کج نویسی، پُر فشار نویسی ، راست نویسی بیش از حد و موارد بسیار دیگری وجود داشته که در مجموع به این مشکلات، بد نویسی میگویند. یکی از اصلیترین مشکلات بد نویسی، کند نویسی است. کند نویسی سبب بروز مشکلات فراوانی مخصوصاً در درس املا میشود. این مشکل در بزرگترها هم مشاهده شده است.
علّتهای مختلفی برای کند نویسی وجود دارد؛ از جمله :
· عدم هماهنگی چشم و دست
· فشار زیاد قلم روی کاغذ
· عدم صحیح در دست گرفتن قلم
· ضعیف بودن عضلات انگشتان و دست
· ملالآور بودن نوشتن به دلیل ضعف یا عدم داشتن انگیزه و....
کند نویسی همچنین موجب ضعف دانشآموز در درس املا میشود. این مشکل او را در انجام تکالیف نیز ناتوان کرده و از جهتی اگر در سنین پایین درمان نشود، در سنین بزرگسالی باعث بهوجود آمدن مشکلات ثانویه میگردد.
در بسیاری از موارد مشاهده شده است که والدین با پرخاش و اعتراض به دانشآموز و آموزگار او، موجب تشدید این مشکل شدهاند.
روشهای درمان کند نویسی
* هرگونه ترس و اضطراب را از دانشآموز خود دور کنیم.
* هرگز ترغیب و تشویق دانشآموز خود را به خوشنویسی، از یاد نبرید.
* تکالیف مدرسه باید برای دانشآموز، شیرین و جذّاب باشد.
* از مدادها و خودکارهای خیلی بلند و خیلی کوتاه به هیچ وجه استفاده نگردد.
* از میز تحریرِ مناسب استفاده شود.
* از کاغذ و برگهای سفید و مرغوب استفاده شود. (کاغذ نباید کاهی، روغنی یا موجدار باشد.)
* بهمنظور تقویت عمل انبساط و انقباض ماهیچههای انگشتان، دانههای کوچک (مثلاً دانههای تسبیح) را روی زمین ریخته و از او بخواهیم آنها را با سر انگشتهای شصت و اشاره و میانه، جمع کند.
* هوا نویسی (نوشتن با قلم روی هوا و فضای اطراف): این روش در تند نویسی، کمک قابل توجّهی به دانشآموزان میکند؛ چرا که این عمل در تسریع حرکات عضلات دست، بازو و ساعد و هماهنگی مغز با چشم و دست، تأثیر بسیاری دارد.
* سینهخیز رفتن: روزی چند دقیقه (کمتر از ده دقیقه) دانشآموز سینهخیز برود. این عمل در هماهنگی اعضای بدن بسیار مؤثّر است.)
* هر روز قبل از نوشتن تکالیف، چند دقیقه انگشتان را باز و بسته کند.
* به تجربه ثابت شده است که انجام بازیهای محلّی که با حرکات سریع و زیاد همراه است، در تند نویسی دانشآموزان بسیار مؤثّر است.
* برای تکالیف منزل سعی شود از حروفی که دانشآموز در نوشتن آن مشکل دارد، استفاده شود. بدین شکل مثلاً کلماتی را از درس پیدا کرده که حروف همصدا مانند (ذ ز ض ظ) داشته و یا کلماتی که بهصورتی که خوانده میشوند، ولی نوشته نمیشوند مانند خواب.
* دانشآموز در منزل با کمک خانواده مطالبی که در نوشتن مشکل دارد را مطالعه کند و برای کلمات مهم همخانواده پیدا کند؛ مثلاً برای کلمهی «حمید»، کلمات «محمد،احمد، حامد» را میتوان بنویسد؛ زیرا این کلمات، سه حرف مشترک دارند.
* معمولاً دانشآموزانی که این مشکل را دارند، قلم را با فشار زیاد در دست میگیرند، تا حدّی که دست آنها عرق میکند؛ دانشآموزانی که قلم را با فشار زیاد در دست میگیرند، دچار ترس، استرس و دلهره هستند. بهتر است معلّمان و اولیاء میزان فشار به قلم را کنترل کرده و بیشتر در مورد مسائل روحی و روانی با دانشآموز کار کرده و ترس و استرس را از او دور کنند
در پایان باز هم عنوان میشود که پرخاش و تنبیه در درمان مشکلات، نه تنها نقش مثبتی ایفا نکرده، بلکه به تشدید شدن آن مشکل، منجر میشود .
بازنویسی: فریده حیدرقرهشیران
منبع: سایت «تبیان»
روزهای زیبای پاییز با آغاز سال تحصیلی و خاطرات زیبای آن همراه است. امروزه والدین برای تحصیل فرزندانشان اهمیت بسیاری قایلند و از مدتها پیش سعی درانتخاب بهترین مدرسه و امکانات آموزشی دارند.
اما به رغم همه این تلاشها گاه معلمان متوجه میشوند که بعضی از دانش آموزان اصلاً توجهی به درس ندارند و فقط به نوعی در مدرسه وقت گذرانی میکنند.شاید بسیاری از ما بازیگوشی و شیطنتهای بچه گانه را علت بی دقتی بدانیم، اما بهتر است بدانید در پاره ای موارد موضوع از این پیچیدهتر است و دانش آموز مشکلی جدی در زمینه آموزش دارد.به جز اختلال بیش فعالی و نقص توجه که باعث مشکلات زیادی برای کودکان در خانه و مدرسه و افت تحصیلی قابل توجه آنها میشود، سایر اختلالات رفتاری نیز با تحصیل آنها ارتباط قوی دارد. کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری معمولاً تکالیف خود را انجام نمیدهند، نامرتب هستند و در برنامه ریزی و زمان بندی بسیار ضعیفند. همچنین ارتباط نامناسب با آموزگاران نیز در عملکرد تحصیلی آنها تأثیرگذار است.عمده این اختلالات را میتوان به این گونه تقسیم بندی کرد: مشکلات خانوادگی و شرایط محیطی، هوش مرزی یا عقب ماندگی ذهنی، اختلال لجبازی- مقابله ای، اختلال سلوک، اضطراب، افسردگی، اختلال یادگیری، اختلال اوتیستیک و اختلالات تکاملی رشد، سایر اختلالات و بیماریهای جسمی.
مشکلات خانوادگی و شرایط محیطی
اگر
در خانواده ای پدر و مادر دارای مشکلات رفتاری یا بیماری جسمی روانی
باشند، در عملکرد تحصیلی فرزند اختلال به وجود میآید. همچنین زندگی فرزند
با یکی از والدین، از دست دادن یک یا هر دو والد، از دست دادن یکی از
نزدیکان، ابتلای یکی از والدین به افسردگی، اضطراب یا مشکلات روانی و
وابستگی پدر یا مادر به موادمخدر یا رفتارهای ضداجتماعی از دیگر عوامل مؤثر
در روند تحصیل کودک محسوب میشود.
از جمله دیگر شرایط خانواده و محیط که در عملکرد تحصیلی بچهها تأثیر سوء دارند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- اگر پدر و مادر در تربیت فرزند تفاهم نداشته باشند و هرکدام پیامهای مختلفی به او ارایه دهند.
-
اگر هیچ نظارتی بر اعمال کودک نباشد و والدین آنقدر گرفتار مشکلات اقتصادی
و استرسهای خود باشند که توجهی به تکالیف بچه نشود و در جلسات اولیا و
مربیان شرکت نکنند.
- جر و بحث کردن جلوی بچه ها
- رفتارهای نادرست مانند مورد بی مهری قرار دادن کودک، تنبیه فیزیکی و توهین
- والدینی که زمان کمی در منزل حضور دارند و بیشتر وقت خود را در خارج از خانه سپری میکنند.
- نداشتن برنامه ریزی مناسب برای بچهها برای مطالعه و انجام تکالیف درسی
- در بعضی موارد تغییر محیط زندگی و مدرسه.
همچنین
باید توجه کرد، نوع ارتباط معلم نیز با علاقه کودک به تحصیل ارتباط دارد.
معلم با حوصله با تشویق به موقع، اعتماد به نفس کودک را تقویت کرده که نقش
مهمی در موفقیت تحصیلی او دارد. همچنین نباید از تأثیر دوستان و همسالان
نیز در علاقه مندی او به ادامه تحصیل غافل شد. پس والدین باید فرزندشان را
در انتخاب دوست مناسب راهنمایی کنند.
کودکان دارای هوش مرزی یا عقب مانده ذهنی
این
کودکان توان ذهنی محدودی دارند، در مقایسه با همسالان طبیعی خود مشکلات
بیشتری از نظر توجه، کنترل خود، رفتارهای اجتماعی و یادگیری دروس دارند. در
حال حاضر که بچهها پیش از ورود به دبستان در طرح سنجش قرار میگیرند،
بیشتر این گروه بچهها شناسایی شده و برای ارزیابی بیشتر به مراکز تخصصی
ارجاع داده میشوند.
اگر حمایت
کافی و آموزش ویژه برای کودکان دارای هوش مرزی مهیا باشد و بسرعت شناسایی
شوند، میتوانند با تلاش فراوان در سالهای دبستان و راهنمایی موفقیت نسبی
داشته باشند. البته با پیچیده تر شدن دروس در دبیرستان توصیه میگردد، در
مدارس فنی حرفه ای که دروس عملی بیشتر و تئوری کمتر دارد، ادامه تحصیل
دهند. به هر حال والدین این کودکان نباید ناامید شوند و بدانند که با آموزش
مناسب و حمایت کافی فرزندشان به مهارت قابل ملاحظه ای دست خواهند یافت.
اختلال لجبازی و مقابله ای
کودکان
مبتلا به این اختلال عموماً ناسازگارند و رفتارهای مقابله ای و منفی مانند
سرپیچی از قوانین روزانه، قهر کردن، قشقرق راه انداختن، بحث با قدرت
مافوق، آزار دیگران و مقصر دانستن دیگران در برابر مشکلات را نشان میدهند.
این بچهها در سنین پایین و پیش از مدرسه نیز اخلاق تندی دارند. وقتی وارد
مدرسه میشوند از انجام تکالیف سرباز میزنند، با مراجع قدرت مثل مدیر،
ناظم و معلم مشکل دارند، حرف شنوی ندارند، اگر تکالیفشان را انجام ندهند،
دلیل تراشی میکنند و تقصیر را گردن دیگران میاندازند. کودکان لجباز
دائماً با والدین درگیری دارند و آنها برای کنترل شروع به بدرفتاری میکنند
و در برخوردهای انضباطی شان خشن، ناهماهنگ و ناتوان هستند؛ در نتیجه هر
روز بر مشکلات این کودکان افزوده میشود. در مدرسه نیز به خاطر رفتارهای
سرپیچی از قوانین، مرتب مورد توبیخ قرار میگیرند که این مسأله نیز موجب
تشدید بدرفتاری میشود.در صورتی که کودک شما این رفتارها را دارد، نیاز به
مشاوره تخصصی و مراجعه به روانپزشک و روانشناس است تا افزون بر بررسی و
حل مشکل کودک، والدین نیز آموزشهای لازم را برای مدیریت رفتار کودک
بیاموزند.
اختلال سلوک
اختلال
سلوک یکی دیگر از مشکلاتی است که در روند تحصیل و توجه کودک به درس
خواندن، تأثیر سوء دارد. کودکان مبتلا به این اختلال دایم به حقوق دیگران و
قوانین و هنجارهای اجتماعی تجاوز میکنند. این رفتارها مانند ناسزاگویی،
سرقت، پرخاشگری، خشونت و حتی خشونت جنسی، مدرسه گریزی، فرار از خانه و
استفاده از موادمخدر در خانه، مدرسه و جامعه از آنها سر میزند. هر چه
مشکلات اختلال سلوک زودتر بروز کند، شانس بهبود کمتر خواهد بود. این افراد
معمولاً در سالهای پیش از دبستان و اوایل دبستان رفتارهای ناسازگاری و
سرکشانه ای در خانه و مدرسه دارند. در سالهای آخر دبستان شروع به قطع
ارتباط با دوستان، دروغگویی، تقلب، ناسزاگویی و پرخاشگری میکنند. در دوران
نوجوانی نیز تمام این مشکلات را خواهند داشت، به اضافه اینکه رفتارهای
آشکار ستیزه جویانه نیز در آنها پدیدار میگردد. احتمال فرار از خانه و
مدرسه و استفاده از موادمخدر در دوره راهنمایی و دبیرستان در آنها بسیار
زیاد خواهد بود.
هیچ علاقه ای
به ادامه تحصیل و رفتن به مدرسه ندارند و معمولاً از همان سالهای اول
دبستان در انجام تکالیف بی دقت و افت تحصیلی شدید دارند. جوانی این افراد
نیز همراه با رفتارهای ضداجتماعی، جنایتکاری، مشکلات ارتباط بین فردی و
مشکلات شغلی روانی خواهد بود. این رفتارها آن قدر مشکل آفرین و دردسرساز
است که نیاز به توجه و پیگیری هرچه سریع تر به مشاوره تخصصی است.
اضطراب
کودکان
نگران افزون بر اضطراب در سایر حوزه ها، در زمان مدرسه رفتن نیز دچار ترس و
اضطراب هستند. خیلی از اوقات صبحها هنگام رفتن به مدرسه خود را به بیماری
میزنند، شکایت خفیف جسمانی مانند دل درد و سردرد را عنوان میکنند، تمایل
دارند به جای رفتن به مدرسه در منزل بمانند و توجه والدین را جلب میکنند.
اغالب تمایل به مدرسه نرفتن هنگام ورود از ابتدایی به راهنمایی و یا از
راهنمایی به دبیرستان که تلاش بیشتری را میطلبد، افزایش مییابد. زمانی که
به کودک اجازه داده میشود در منزل بماند، علایم بیماری بهتر میشود؛ اما
روز بعد هنگام نزدیک شدن به زمان مدرسه شکایت از بیماری مجدداً شروع
میشود. گاهی هم بچهها به خاطر ترس از جدایی از والدین به مدرسه نمیروند.
اگر کودک به مدت طولانی از مدرسه و همکلاسی هایش دور باشد، امکان دارد
دچار مشکلات جدی اجتماعی و تحصیلی شود. گرچه امتناع و علاقه نداشتن به
مدرسه برای والدین دشوار است، اما با تلاشهای تخصصی این مشکل تا حد خوب و
زیادی قابل حل است. آنها نباید در مراجعه به مراکز تخصصی درنگ کنند و
میتوانند با کمک روانپزشک کودک و درمانهای مؤثر، فرزندشان را برای
برگرداندن به مدرسه و سایر فعالیتهای مهم روزانه آماده کنند. بعضی از علایم
بچههای مبتلا به اختلال اضطرابی عبارتند از:
- به تنهایی در اتاق نمیماند
- رفتارهای چسبنده به والدین دارد
- ترس زیادی نسبت به آسیب به خود و والدین دارد
- پدر و مادر را در اطراف خانه تعقیب میکند
- در به خواب رفتن مشکل دارد
-کابوس و وحشت شبانه دارد
- از حیوانات و موجودات خیالی میترسد
- از تنها بودن در تاریکی هراس دارد
- مرتب از بیماری هایی مانند دل درد و سردرد شکایت میکند
افسردگی
کودک
افسرده علاقه ای نسبت به مدرسه و همچنین سایر فعالیتهایی که قبلاً او را
خوشحال میکرده، ندارد. از دوستان کناره گیری میکند، در بازی و فعالیت
شرکت نمیکند، بدخلقی، رفتارهای ایذایی (آزارگرانه) و پرخاشگری دارد، لجاجت
و بهانه گیری میکند، در الگوی خواب و اشتهای او مشکل به وجود میآید، به
طوری که کم خواب و کم اشتها میشود و همه اینها زمینه ساز افت تحصیلی
میشود. از آنجا که افسردگی در رشد جسمی و تکاملی کودک تأثیر میگذارد، در
رشد تکلم کودک نیز اشکال ایجاد میشود. همچنین این کودکان در رشد تفکر
انتزاعی نیز دچار مشکل میشوند. در صورت مشاهده این علایم حتماً نیاز به
کارشناس و روانپزشک کودک وجود دارد.
اختلال یادگیری
بچه
هایی که دچار اختلال یادگیری هستند، با وجودی که هوش طبیعی دارند،
آموزشهای درسی را به خوبی درک نمیکنند و نمیتوانند روی تکالیف تمرکز کنند
و در نتیجه عملکرد مناسبی در مدرسه ندارند. این کودکان در فهم و تعقیب
آموزشهای درسی و یادآوری مطالبی که بارها به آنها گفته شده مشکل دارند.
نمیتوانند براحتی مطلبی را بخوانند و پس از پایان کلاس اول مهارت
روانخوانی را کسب نمیکنند و این مشکل در سالهای بالاتر نیز همچنان ادامه
پیدا میکند. در مشق نوشتن، دیکته و هجی کردن مشکل دارند و دیکتههای آنها
معمولاً پر غلط و قابل تصحیح نمیباشد. کلمات و حروف را بخوبی تشخیص
نمیدهند مثلاً «س» و «ص» را مرتب با هم اشتباه میگیرند. مشکل برعکس نوشتن
دارند؛ مثلاً به جای «آب»، «با» یا 89 را 98 مینویسند. مفاهیم ریاضی
مانند جمع، تفریق، ضرب و... را درک نمیکنند. اعداد نویسی را یاد نمیگیرند
و عدم درک مفهوم زمان مانند دیروز، امروز و فردا دارند. این مشکلات نیز
نیاز به بررسی دقیق توسط متخصص دارد تا تمام موضوعات در مورد کودک ارزیابی
شود. روانپزشک کودک و نوجوان با همکاری متخصص امر آموزش قادر به مداخله و
درمان جامع تر و سریع تر برای کودک و خانواده اش خواهد بود.
اختلال اوتیستیک و اختلالات نافذ رشد
مهمترین
مشکل این بچهها نقص در برقراری ارتباط است. آنها در برقراری ارتباط دو
طرفه و بازیهای سمبولیک و خلاق مشکل دارند. افزون بر این قادر به برقراری
ارتباط کلامی نیز نیستند. ارتباط چشمی کمی حتی با والدین برقرار میکنند و
نمیتوانند رابطه عاطفی مناسبی حتی با نزدیکان داشته باشند. تکلم این
کودکان با تأخیر مواجه است، چون علاقه ای به ایجاد ارتباط با دیگران
ندارند. حضور در موقعیتهای شلوغ برای آنها اضطراب آور است. بسیاری از آنها
ضریب هوشی بالایی ندارند، به طوری که 45 تا 75 درصد آنها عقب ماندگی ذهنی
دارند. در مواردی هم که کودک هوش مناسبی دارد و در مدارس معمولی حضور
مییابد با توجه به اینکه از نظر رشد مهارتهای اجتماعی و ارتباطی عقب تر از
سن تقویمی خود است و در کسب مهارتها تأخیر دارد، نیاز به توجه و آموزش خاص
برای او ضروری مینماید.
سایر اختلالات جسمی
بیماریهای
جسمی مزمن، بیماری هایی که منجر به بستری شدنهای طولانی و مکرر میگردد،
مشکلات شنوایی، بینایی، تکلم و زبان، تصادف، آسیبهای فیزیکی و از این قبیل
همه از علل افت تحصیلی میباشند که قطعاً کودکان گرفتار این مشکلات نیاز به
توجه تخصصی داشته تا نیازهای خاص آنها مشخص و برنامه ریزی آموزشی متناسب
با توانایی هایشان برای آنها تهیه و تنظیم گردد.
در
پایان لازم است توجه والدین را به این نکته جلب کنیم که تغییر پایه تحصیلی
نیز میتواند یک علت افت تحصیلی باشد. ولی معمولاً این افت در چند ماه اول
سال است و کودک و نوجوانی که مشکل خاصی ندارد، میتواند خود را با شرایط
وفق داده و ضعف درسی را جبران و بتدریج توانمندیهای لازم را کسب کند.این
نکته را نیز به خانوادهها یادآور میشویم که فرزند ما هر نقصی که داشته
باشد، قطعاً در کنار آن تواناییها و توانمندیهای خاصی نیز دارد. فراموش
نکنیم که انتظارات ما از فرزندمان باید واقع بینانه و متناسب با
تواناییهای او باشد. انتظار ایده آل بودن از او نداشته باشیم؛ چون خود ما
نیز به عنوان پدر و مادر هیچ وقت ایده آل نیستیم. نقاط قوت و ضعف او را
شناسایی کنیم؛ به خاطر نقاط قوت او را تشویق و کمک کنیم تا کاستیها را
برطرف کند. فرزند ما هر یک از مشکلات بالا را که داشته باشد، نباید ناامید
شویم. با پیگیری مناسب و مراجعه به موقع و تشخیص قطعاً میتوان به نتیجه
خوبی دست یافت.
منبع:
زندگی سالم / برگردان به پارسی: مریم سادات کاظمی
برنامه ریزی در کلاسهای چند پایه یک امر ابتکاری و خلاقانه می باشد و با توجه به پایه های موجود در کلاس صورت می گیرد،و هرگزنمی توان یک برنامه ی قطعی و روشی خاص جهت تدریس در کلاسهای چند پایه ارائه داد،اما در این قسمتسعی شده تا با بررسی روشهای مختلف تدریس در کلاسهای چندپایه و همچنین استفاده ازنظرات دیگر عزیزان ،برنامه ریزی پیشنهادی جهت استفاده ی همکاران گرامی در کلاسهای پنج یا چند پایه ارائه نماییم که امیدواریم مورد استفاده واقع گردد.
در کلاس های چند پایه به یکی از سه طریق زیر می توان تدریس نمود:
1- طریقه محوری 2- طریقه گروهی 3- طریقه مشترک ، محوری وگروهی
1- طریقه محوری : در این طریقه برای هر پایه درس معینی پیش بینی می شود ، حداکثر سه گروه از دانش آموزان با فاصله ی معین ، مستقیما با معلم کار می کنند وبرای گروههای دیگر دروسی از قبیل کار دستی – نقاشی – گزارش نویسی – انشاء – تمرینات ریاضی و … که نیاز کمتری به نظارت مستقیم آموزگار دارد ، منظور می شود ، کلاس هایی که با تعیین تکلیف به انجام کار های تمرینی مشغول می شوند گروه خود آموخت یا گروه فرعی نام گزاری می شوند. آموزگار پیش از تدریس کلاس های محور باید کار و تکالیف کلاس های خود آموخت را مشخص نماید.
2- طریقه گروهی:دراین روش تدریس ماده درسی واحد در یک جلسه ی درسی به کلیه ی پایه های موجود در یک اتاق درس می باشد که به روش گروهی با یک موضوع و یا درس همسان نام گذاری می شود و به شکل زیر می توان پیاده کرد:
الف: تدریس ماده درسی واحد به تمام پایه ها در یک لحظه : آموزگار برای کلیه ی پایه های موجود در یک اتاق درس به طور مشترک و به تناسب توانایی اطلاعات پیش نیاز دانش آموزان هر پایه ، توضیحات اختصاصی را جدا گانه در گروها مطرح می سازد.
این روش برای دروسی مثل : نقاشی ، خط ، کاردستی ، تدریس قرآن ، حداکثر در سه پایه نزدیک و متجانس مثلا پایه های سوم و چهاروم و پنچم تا حدودی عملی است ولی برای پایه اول نمی توان بطور دقیق پیاده کرد.
ب: تدریس ماده درسی واحد به کلیه ی پایه ها در یک جلسه به ترتیب نوبت : مثلا ساعت اول برای تمام پایه ها درس بخوانیم را در برنامه ی هفتگی در نظر گرفته و ابتدا به یکی از پایه ها به صورت محور چند دقیقه درس را ارائه داده و پس از تعیین تکلیف لازم برای آن پایه به تدریس درس بخوانیم به پایه ی بعدی می پردازد و همینطور الی آخر ، حداکثر سه پایه
محاسن شیوه ی گروهی به مراتب بیش از معایب آن است.
3- طریقه مشترک محوری و گروهی :
در این روش بعضی از دروس به طور گروهی و بعضی بطور محوری تدریس می شوند در برنامه های محوری که برای کلاس های دو و سه و چهار پایه تهیه شده از این روش استفاده گردیده است.
برای شروع برنامه ریزی بهتر است است اول با یک سری علائم و قرارداد ها ، اصطلاحات و نشانه ها یی که در طول تدریس و یا یک برنامه کلاسی با آنها سرو کار داشته و کار یک معلم چند پایه را راحت و سهل می کند آشنا باشیم که به شرح زیر است:
1- حرف (م) : مخفف کلمه محور است و هر موقع این حرف جلو درسی بکار رود منظور آنست که در آن ساعت درس مورد نظر توسط معلم تدریس می گردد.لذا در برنامه هفتگی جداگانه ای که از قبل توسط معلم برای پایه هادر نظر گرفته می شود همراه حرف (م ) اعداد 1 و 2 و 3 در کنار نام ماده درسی نوشته می شود تا نوبت کلاس محور و کار معلم را مشخص کند.مثلآ سا عت اول پایه های اول،دوم،پنجم محور هستند و معلم به ترتیب نوبت گذاری درس را به پایه های مورد نظر و محور ارائه می نماید، ابتدا پایه ی اول ،بعد پایه ی دوم و در پایان پایه ی پنجم.
2-حرف (ف): مخفف کلمه فرعی می باشد که جلوی درس پایه ای که خود عهده دار تمرین ، مطالعه ، گزارش نویسی و نقاشی ، فعالیت ، واحد کار و غیره است بکار می رود که به این گروه دانش آموزان گروه خود آموخت یا گروه فرعی می گویند.
3- حرف (خ): مخفف کلمه خلیفه و مربوط به کلاس یا گروهی است که یکی از دانش آموزان به انتخاب معلم در بررسی تکالیف ، انجام تمرینات ، پرسش و پاسخ ، گفتنی دیکته و غیره با آنان کار می کند.
4- حرف (گ): مخفف کلمه گروهی است. منظور کلاس هایی است که مشترکا یک درس دارند و معلم بطور گروهی با آنها کار می کند.
5- اعداد (مثلآ 5 – 10 – 15 – 20 – 25 ) نمایانگر دقایقی است که معلم وقتش را صرف تدریس ماده ی درسی پایه ی بخصوصی می نماید.و بهتر است این اعداد با رنگی مجزا در برنامه ی هفتگی پایه ها در کنار ماده ی درسی قید گردد.
6- حرف (آ): مخفف کلمه آزاد است . برای ساعاتی به کار می رود که دانش آموزان یک گروه ، در برنامه ورزش دارند و به علت انجام ورزش گروهی قبل از تشکیل کلاس ، در ساعات ورزش تعطیل می شوند البته این شیوه فقط به منظور صرفه جویی در وقت معلم تنظیم شده و خوشایند دانش آموزان نیست
نحوه ترکیب کلاس ها در مدارس چند پایه:
نوع تر کیب پایه ها در یک کلاس با یک مدرسه چند پایه بنا به سلیقه ی معلمان متنوع است.
موارد قابل توجه در برنامه ریزی کلاسهای پنج یا چند پایه:
1- ابتدا باید نوع ترکیب پایه های کلاس را مشخص کنیم
2- روزانه پنچ جلسه درسی ؛ مدارسی که سه ساعت صبح و دو ساعت بعدازظهر کار می کنند یا چهار ساعت برای مدارسی که یک شیفت تمام کار می کنند.
3-بر اساس جدول برنامه هفتگی مصوب وزارت آموزش و پرورش تعداد مواد درسی و ساعات لازم برای هر درس در هر پایه را مشخص می کنیم.
4- برای هر جلسه درسی بین یک تا سه درس بعنوان محور پیش بینی می کنیم و فاصله بین دو محور باید رعایت گردد.
5- سعی کنیم دروسی را که ارتباط نزدیکتر در یک جلسه و پشت سر هم یا با هم بگذاریم.
6- در صورتی که در هر ساعت بیش از یک کلاس را محور بگذاریم باید قید اعداد یک و دو و سه نوبت کار هر پایه را مشخص می کنیم و معلم دقت نماید که ساعات کار او در یک کلاس پنج پایه 4/1 کلاس عادی می باشد .
7 – خلیفه ای که برای کمک معلم در نظر گرفته شده است باید خود در محور نباشد.
8- جلو ی درس محور در هر پایه زمان کار معلم را مشخص کنید.
9- هنگام رسیدگی به تکالیف ؛ بررسی مشکلات و … کلاس های فرعی زمان 5 تا 10 دقیقه مشخص کنید.
10- دروس نقاشی ؛ خط ؛ رونویسی ، نوشتن انشاء ، کاردستی و از این قبیل را به صورت کلاس فرعی می گذاریم.
11- در مورد ورزش می توان دو جلسه ورزش گروهی منظور کنیم یا این که ورزش را در دو یا چهار نوبت صبح ها قبل از شروع کلاس درس قرار داد.
12- اعداد و نشانه ها و قرار دادها که فبلا توضیح داده شد در جدول هر پایه منظور شود.
۱۳- برای کلاس های محور ؛ قبلا تکالیف ، تمرینات و فعالیت ها بصورت تکثیر مطالب روی چند برگ یا نوشتن آن روی تابلو یا گفتن بوسیله خلیفه پیش بینی کرد، تا بعد از تدریس معلم آنها بی کار نباشندو نظم کلاس بر هم نخورد.
۱۴-د ر کلاس های محور تعیین نوبت ازپایه های پایین به بالا باشد و پایه ی محور در ردیف اول کلاس قرار بگیرد.
۱۵- در برنامه دو یا سه پایه ای تقریبا تمام دروس در محور کار قرار گرفته ؛ سپس وجود تمریناتی برای فاصله زمانی محور کافی است.
۱۶- در پایه های محور پایین مثلآ (سوم)دانش آموزان ضعیف پایه های بالا (چهارم)می توانند جهت رفع مشکل آموزشی از آن استفاده کنند.
1۷- در کلاس های چند پایه بهتر است معلم اوراق دیکته و یا هر امتحان دیگر را در منزل اصلاح کند.
سؤال اصلی و اساسی آن است که چگونه میتوان کلاس درس را جذاب، دلپذیر و خوشایند
نمود تا نه فقط مقررات آموزشی بلکه اشتیاق فراگیران برای یادگیری و حس کنجکاوی و
حقیقتجویی آنان عمدهترین عامل حضور در کلاس شود و رعایت انضباط و مقررات و آداب
آموزشی را برای بهرهبرداری بیشتر از کلاس باعث گردد؟
آیا میتوان با قاطعیت و انعطافناپذیری و با اعمال حاکمیت و مدیریت بیچون و چرا
کلاس را جذاب ساخت؟
آیا با واگذار کردن فراگیران به حال خود و حذف نظارت و مدیریت (مثل بیتوجهی به آمد
و شدهای نابهنگام دانشجویان در حین تدریس، مزهپرانیهای بیجا، لطیفهگوییهای
مستمر، اتلاف وقت کلاس به مسائل و مطالب بیرونی و خارج از درس و اموری از این قبیل)
میتوان کلاس را جذاب ساخت و شوق فراگیر برای حضور در کلاس را برانگیخت؟
آیا اجازه هر نوع اظهارنظر، هر نوع سخن و پرسش و به اصطلاح رایجتر اجازه «گفتمان
آزاد» میتواند به جذابیت کلاس کمک نماید یا آن که باید به عوامل دیگری توجه نمود و
به جای جذابیت زودگذر - که نتایج زودگذری از آن حاصل میشود - به جذابیت پایدار
کلاس اندیشید و کلاس درس را با حفظ کلاس بودن و جریان داشتن درس و تعلیم در آن برای
فراگیران مبارک و مطلوب گردانید؟
حال در این مقاله سعی شده است تا راه کار هایی را برای ایجاد جذابیت در کلاس درس- که یکی از ضروریات آموزش در ایران نیز است – ارائه گردد . یکی از مشکلاتی که هم اکنون دامن گیر آموزش ایران است این است که کلاس ها جذابیت لازم را برای جذب دانش آموز به کلاس درس را ندارد و برای همین دانش آموزان از کلاس درس فراری می باشند و هر روز آرزوی تعطیلی کلاس را دارند و همیشه به دنبال راهی هستند که از کلاس فرار کنند. .
برای جمع آوری این اطلاعات مطالعاتی از کتاب ها و مجلات و سایت های اینترنتی صورت گرفته شده است و مطالبی آورده شده است که امیدوارم مورد توجه خوانندگان قرار گیرد.