مدیریت مدرسه

تجربیات من

مدیریت مدرسه

تجربیات من

تجربه ای از مدیریت

تجربه ای از مدیریت

تجربه ای از مدیریتمدیریت در نظرگاه من یعنی :"سازماندهی اراده ها در راستای هدفی مشخص به گونه ای که از استعدادهای اشخاص نهایت استفاده شود."
هفته ای که گذشت هفته پربار و سنگینی بود (برای من و دوستانم).
درگیر اجرای برنامه دو روزه ای بودیم که از روز تصمیم گیری تا اجرای آن فقط ۶ روز وقت داشتیم. یعنی در این ۶ روز می بایست ۳۸ استاد مجرب را برای برنامه می یافتیم و از طرف دیگر تنظیم وقت برای ایشان انجام می دادیم. همچنین سایر اموری که در اجرای هر برنامه ای عمومیت دارد.
از طرف دیگر مشکل مالی داشتیم و مجبور بودیم اسپانسر بگیریم که تمام تلاشمان را کردیم تا حداکثر امکانات را از اسپانسر خود بگیریم.
طی این هفته تجربه خوبی اندوختم ، فهمیدم که آنچه در مدیریت مهم است اراده مدیر و نحوه مدیریت او و همچنین چگونگی ارزش گذاری وی روی کارها است نه نبود امکانات و نیروی انسانی. البته گاها کمبود نیروی انسانی نیز تاثیرگذار است، اما می شود با تدبیر درست و برنامه ریزی منظم تاثیرش را به حداقل رساند. باید فکر کرد که چگونه از هر کس در بهترین جای ممکن استفاده کرد.
همان طور که خود می دانید : "مدیریت خوب یعنی توانایی انجام امور توسط دیگران".
مدیری که تمام کارها را خود انجام می دهد مدیر خوبی نیست. مدیر خوب کسی است که با اعتماد به اطرافیان خود، آنها را در برابر انجام امور شریک می کند و از آنها گزارش می خواهد.
مدیر خوب در واقع یک ناظر خوب است. و با نظارت دقیق اش احتمال بروز بحران را کاهش می دهد و میزان بهره مندی و موفقیت را بالا می برد.
یک جمله از پائولو کوئیلو یادم هست که می گوید: "هنگامی که تو تصمیم به انجام کاری می گیری سراسر کیهان در انجام آن به تو کمک می کنند." (نقل به مضمون)
اما نکته دیگری که از برنامه دو روزه هفته پیش گرفتم این بود که به قول یک روانشناس سرشناس هیچ وقت به افراد به طور ۱۰۰% اعتماد نکن، لااقل ۱% به کار آنها ظنین باش، (نقل به مضمون) قبلا مفهوم این جمله در ذهنم خوب جانیفتاده بود، اما حالا دریافته ام که نباید به هیچ کس به طور ۱۰۰% ایمان داشت و به وی اعتماد کرد. حالا دریافته ام که بعضی از مواقع حس خودشیفتگی، برتر بودن و خودسری در اطرافیان چقدر ممکن است برایت گران تمام شود.

منبع : مطالب ارسال شده

مطالب مرتبط

چگونه یک مدیر خوب باشیم‌؟

چگونه یک مدیر خوب باشیم‌؟

۱ - قدردانی و تجلیل‌های خالصانه و واقعی را از یاد نبرید.
۲ - اشتباهات دیگران را غیرمستقیم به آنان گوشزد کنید.
۳ - قبل از سرزنش دیگران‌، درباره خطاهای خود صحبت کنید.
۴ - به جای این که مستقیماً دستور بدهید، آنها را در قالب سؤال مطرح کنید.
۵ - آبروی دیگران را حفظ کنید.
۶ - چنان چه کوچکترین پیشرفتی در عملکرد سایرین می‌بینید، از آنها تمجید کنید. در تصدیق کردن‌هایتان‌، خالص و در تمجیدهایتان بی‌مضایقه عمل کنید.
۷ - دیگران را به نیکی یاد کنید تا آنها نیز بتوانند در زندگی خودشان را بالا بکشند.
۸ - به کارمندان خود دلگرمی بدهید.
۹ - اگر دیگران به پیشنهادتان عمل کردند با رفتار مناسب خود آنها را شاد کنید.

بیش فعالی دانش آموزان در دوره ی ابتدایی

تعریف بیش فعالی

به حالتی اطلاق می شود که کودک به نحو افراطی و بیش از اندازه فعال و پر جنب و جوش باشد و این تحرکات زیاد اطرافیان وی را دچار مشکل می کند.به علت بی دقتی ممکن است در انجام تکالیف مدرسه و کارهای محوله دیگر اشتباهات زیادی را مرتکب شوند.

این اختلال در تعدادی از بچه های پیش دبستانی یا دوران ابتدایی دیده شده است همراهی و جلب توجه آنها دشوار است، تقریباً بین 3 تا 5 درصد از کودکان مبتلا به این اختلال می باشند.

البته این اختلال به عنوان ناتوانی در یادگیری محسوب نمی شود بلکه به نوعی بی توجهی و حواس پرتی در یاد گیری محسوب می شود.

نداشتن آرام  و  قرار  و  تمرکز، پر جنب و جوش  بودن و  به  قول  معروف  از دیوار راست بالا رفتن از جمله مشخصه های  یک  دانش آموز  بیش فعال  است. دانش آموزی  که  ناخواسته  با  داشتن این اختلال، از فعالیت بیش از حدی برخوردار  است  اغلب  از سوی دیگران به ویژه خانواده و معلم خود سرزنش و تحقیر می شود و از طرف دیگر با بازیگوشی و شیطنت  بسیار  همه  را عاصی  می کند.در این میان مهم ترین عاملی که می تواند یاری دهنده دانش آموزان بیش فعال باشد، اطلاع  رسانی صحیح و مداخله به موقع برای برطرف کردن این نقیصه است؛ مشکلی که اگر به رفع آن توجه نشود، صدمه جبران ناپذیری بر دانش آموز بیش فعال وارد خواهد کرد.

چرا بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند و برای تعطیلی آن لحظه شماری می کنند؟

دکترمهرداد ناظری
آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا  بچه‌ ها مدرسه را دوست ندارند و برای تعطیل شدن آن لحظه شماری می‌کنند؟
یا چرا موقعی که روی نیمکت‌ها و صندلی مدارس می‌نشینند احساس عذاب و درد و رنج می‌کنند؟ گویا تقویم مورد تایید بچه‌ها با بزرگسالان بسیار متفاوت است. بچه‌ها عاشق رنگ قرمز تقویم‌ها و به‌دنبال افزایش روزهای تعطیل هستند. آنها در زمستان هر روز به آسمان خیره می‌شوند تا شاید برف زمین را سپیدپوش کرده و به رویاهای آنها رنگ واقعیت ببخشد و در فصل بهار با یاد روزهای گرم تابستان روز و شب را سپری می‌کنند.

بسیاری از ما روز اولی را که قدم به مدرسه گذاشتیم به‌یاد داریم، روزی که برای بسیاری از کودکان، رنگ غم و اندوه دوری از خانواده‌ها را داشته است، بچه‌ها در حالی که پدر و مادرهایشان جلوی در مدرسه ایستاده بودند، به همدیگر دست تکان می‌دادند و با نگاهی تلخ از هم جدا می‌شدند. حال اگرچه این درد و رنج مربوط به ورود به مدرسه تا حدی می‌تواند طبیعی باشد اما آنچه مسئله تلقی می‌شود این است که بسیاری از کودکان و نوجوانان حتی تا سال‌های پایانی دوره متوسطه تغییری در روحیه و احساسشان نسبت به مدرسه پدید نیامده و جایی در دلشان برای درس و مدرسه و کتاب باز نمی‌شود.

یک معلم که حدود 20 سال سابقه تدریس دارد می‌گوید: هرگز حاضر نیستم، جایم را با دانش‌آموزان عوض کنم. دوران مدرسه برای من به مانند یک کابوس می‌ماند؛ کابوسی که هر وقت در خواب می‌بینم دچار سردرد و ناراحتی، غم و اندوه می‌شوم. دانش‌آموزان بعد از پایان دوران متوسطه به سرعت از فضای مدرسه دور می‌شوند و روزهای کودکی و نوجوانی‌شان را با شتاب هر چه تمام‌تر به دست فراموشی می‌سپارند.

تنبه بدنی و عواقب آن ( تعریف – عواقب – نکات – پیشنهادات )

تعریف نظری تنبیه :

تنبیه در لغت به معنی آگاه کردن ، هشدار دادن به افراد در انجام یک رفتار نامطلوب

 

تعریف عملی تنبیه :

عبارت است از اعمال محرک آزار دهنده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش احتمالی آن رفتار نامطلوب و یا از بین بردن آن ( مصطفی ، 1373 )

از عوارض جانبی نامطلوب تنبیه این است که احساس ناخوش آیند حاصل از تنبیه در لحظه تنبیه شدن از طریق شرطی شدن کلاسیک با شرایط تنبیهی و شخصی یا اشخاص تنبیه کننده تداعی می شود و سبب انزجار تنبیه شونده از معلم یا تنبیه کننده می گردد.

مشکل دیگر استفاده از روش تنبیه آن است که تنبیه کردن امر مسری است . روانشناسی تربیتی با شواهدی نشان می دهند کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد توسط دیگران بوده اند در مواقع دیگر خـود بـه تنبیـه کسـانی دیگـری اقـدام کـرده انـد. و دانش آموزان تنبیه شده بعداً تنبیه کننده از آب در آمده اند. بنابرین معلمی که در حضور جمع ، دانش آموزان را تنبیه می کند به آنها آموزش پرخاشگری میدهند.

بارها مشاهده شده است که کودکانی که مرتباً از پدر و مادر و آموزگار خود کتک میخورند در غیاب آنها به کتک زدن فرزندان کوچکتر می پردازند. در آزمایش بر روی حیوانات ، نشان داده شده است که بر اثر ضربه الکتریکی بر حیوانات آنها را به جان همدیگر می اندازد و به هم رفتار خصمانه انجام می دهند.

از نظر اسکینر راههایی وجود دارد که مدام برای احتراز از تنبیه به آن متوسل میشوند . شخص ممکن است به عوض انجام رفتار که تنبیه به دنبال دارد به طریق دیگری به آن رفتار می پردازد که تنبیه به دنبال نداشته باشد، مانند خیال پردازی. همچنین شخص ممکن است با متوجه ساختن رفتار قابل تنبیه که به چیزهایی که نمی تواند تنبیه کننده باشند آن رفتار را جابجا سازد. مثلاً می تواند نسبت به اشیاء فیزیکی ، کودکان یا جانوران کوچک پرخاشگری کند. و یا شخص ممکن است کسانی دیگری را که رفتار قابل تنبیه انجام می دهند ولی تنبیه نمی شوند مشاهده کند و به این طریق خود را با آنها همانند می سازد. همچنین شخص ممکن است رفتار دیگران را قابل تنبیه بداند و از این راه تمایلات خود را فرافکنی کند. علاوه بر اینها شخص که به خاطر انجام رفتار تنبیه شده ممکن است با آوردن دلیل برای خود با دیگران به منظور غیر قابل تنبیه جلوه دادن رفتار خود دلیل تراشی کند. مثل موقعی که می گوید کودک را به خاطر اصلاح او تنبیه می کنند.

یکی دیگر از عوارض جانبی نامطلوب تنبیه و سایر روشهای تنبیهی تغییر رفتار این است که اگر این روشها ادامه یابد شخص تنبیه شده ممکن است به فرد تنبیه کننده حمله ور شود. علی رغم عوارض جنبی این شیوه باید اعتراف کرد که معلمینی که دست به عمل تنبیه می زنند دو دسته اند آنهایی که به عوارض آن واقف اند و دسته دیگری که به مفید بودن آن معتقدند حتی در بسیاری از اوقات از اعتقاد خود دفاع می نمایند و این شعار را همیشه مدنظر قرار می دهند که « جور استاد به از مهر پدر می باشد »

 

عواقب تنبیه بدنی

1- کودک عادت می کند در برابر زور و قلدری بدون چون و چرا تسلیم شود و با این منطق خو بگیر که زور قلدری پیروز است. هر وقت عصبانی شدی بزن ، و باکی نداشته باش.

2- تنبیه بدنی احیاناً ممکن است در کودک عقده ای نسبت به اولیاء و مربیان ایجاد کند و حالت طغیان و سرکشی را در برابر اولیاء در او برانگیزد.

3- کودک را ترسو می کند. بوسیله کتک شخصیت کودک درهم شکسته می شود و تعادل روحی او بر هم می خورد و احتمالاً به بیماری روانی مبتلا گردد.