مدیریت مدرسه

تجربیات من

مدیریت مدرسه

تجربیات من

هزاران درود

 


هزاران درود

گفته­ اند: وقتی ادیسون به مدرسه می­ رفت بعد از چند روز معلم کلاسشون نامه­ ای را به ادیسون داد و گفت: بده به مامانت. مادرادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته فرزندتان کودن است ،مدرسه ی ما جای کودن­ ها نیست. ولی مادر نامه را برای ادیسون اینگونه خواند: فرزند شما نابغه است، مدرسه­ ی ما نمی­ تواند بیشتر از این آموزش دهد. شما شخصاً آموزش اورا به عهده گیرید.

 ازآن پس مادردر منزل به او آموزش می­ دهد و با او کار می­ کند. ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می­ رساند. مدتی پس از فوت مادر، یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می­ گیرد ودرآن جشن صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع باز کرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم. با دیدن اصل نامه، شروع به گریه می­ کند ودرآنجا پی می­ برد چطور مادرش از ادیسون کودن یک ادیسون نابغه ساخت. این افتخار مادر ادیسون بود.

هزاران درود بر چنین مادرانی...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.