مدیریت مدرسه

تجربیات من

مدیریت مدرسه

تجربیات من

قدر داشته هایمان را بدانیم ..

قدر داشته هایمان را بدانیم ..

.
ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ هر شب قبل از خواب، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارد خوشحالیهایش را بنویسد.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ شبها ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ:
ﺧوشحالم ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ﺧوشحالم ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻧﻤﯿزﻧﺪ! ﺧوشحالم ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺧوشحالم که ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧوشحالم ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ!
خوشحالم ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﻨﻢ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ! ﺧوشحالم ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘم! ﺧوشحالم که ﺧﺮﯾﺪ ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﺳﺎﻝ، ﺟﯿﺒﻢ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻡ! ﺧوشحالم که ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ

به قول سهراب:چشمهارابایدشستجوردیگربایددید.
بیاییم قدر موهبت ها و داشته هایمان را بدانیم.

 با تشکر از : فاطمه حیدری |

هزاران درود

 


هزاران درود

گفته­ اند: وقتی ادیسون به مدرسه می­ رفت بعد از چند روز معلم کلاسشون نامه­ ای را به ادیسون داد و گفت: بده به مامانت. مادرادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته فرزندتان کودن است ،مدرسه ی ما جای کودن­ ها نیست. ولی مادر نامه را برای ادیسون اینگونه خواند: فرزند شما نابغه است، مدرسه­ ی ما نمی­ تواند بیشتر از این آموزش دهد. شما شخصاً آموزش اورا به عهده گیرید.

 ازآن پس مادردر منزل به او آموزش می­ دهد و با او کار می­ کند. ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می­ رساند. مدتی پس از فوت مادر، یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می­ گیرد ودرآن جشن صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع باز کرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم. با دیدن اصل نامه، شروع به گریه می­ کند ودرآنجا پی می­ برد چطور مادرش از ادیسون کودن یک ادیسون نابغه ساخت. این افتخار مادر ادیسون بود.

هزاران درود بر چنین مادرانی...

دل نوشته

دل نوشته

دل نوشته

من دلم می خواهد دانش آموزم را از کلاس بیرون کنم 
واو به جای تفکر در بهترین شیوه ی شکستن حرمت من
به فکر چرایی افتادن سیب باشد..

من دلم میخواهد دانش آموزم را بترسانم
و او در واگن قطار برق را اختراع کند..

من دلم میخواهد قلب دانش آموزم را بشکنم
و او در وصف ظلم من سهراب شود..

من دلم میخواهد چراغ خانه ها را خاموش کنم 
تا جبار باغچه بانی روی دیوارها نقاشی بکشد..

من دلم می خواهد بیمار شوم 
تا دانش آموزم برای درمان من پزشک شود..

من دلم میخواهد دانش آموزم برای من
اقتدار بورزد تا میهنش را پاسداری کند..

من دلم میخواهد تفکر درکائنات را به تو بیاموزم..
من دلم میخواهد 
اندیشیدن را ..
پرواز را..خلق کردن را.
.سرودن را به تو بیاموزم..

خودم سهراب نشدم..
اما دلم میخواهد کلاسم پر از سهراب باشد...

 

 

آموزش صداقت به کودکان

یکی از مشکلات هر پدر و مادری آموزش صداقت به کودک شان است. با نکته های زیر به راحتی صداقت را به کودک تان آموزش دهید.

یک نت ـ صداقت را اینگونه به کودک تان آموزش دهید

برای هر کسی در هر سنی صادق بودن شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین است که به فرزندانشان آموزش دهند که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.

در زیر به سه نکته اشاره میکنیم که کمکتان میکند صداقت را به فرزندانتان آموزش دهید:

۱ -  از خیلی کوچکی، با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید

به آنها بگویید که این برای همه شما خیلی مهم است که بتوانید همیشه روی همدیگر برای شنیدن حقیقت، حتی اگر سخت باشد، حساب کنید. اگر بین والدین و بچه ها صداقت نباشد، اعتماد و نزدیکی در خانواده وجود نخواهد داشت. صداقت پایه و اساس روابط خانوادگی و اعتماد و احترام متقابل است. به فرزندانتان بگویید که برای حمایت و دفاع از آنها هر کاری از دستتان برآید انجام میدهید، حتی برایشان میجنگید اما اگر بفهمید که به شما دروغ گفته اند، رابطه تان به کلی تغییر خواهد کرد. وقتی اعتماد از بین برود، زمان زیادی میخواهد تا دوباره ایجاد شود.

۲ - نه تنها در کلماتتان بلکه در سبک زندگیتان هم برای فرزندانتان الگوی صداقت باشید

اگر خودتان با فرزندانتان صادق نباشید، نمیتوانید از آنها انتظار داشته باشید که حقیقت را به شما بگویند. در واکنش به سوالاتی که میپرسند، سعی کنید به جای دروغ گفتن، توضیح مختصری بدهید و در حد سنشان پاسخ دهید. اما اگر به آنها دروغ بگویید، وقتی گفتن حقیقت برایتان خجالت آور است، نمیتوانید از آنها توقع داشته باشید که وقتی برایشان سخت است، راستش را بگویند. بدیهی است که هم والدین و هم فرزندان میتوانند برای خودشان زندگی خصوصی داشته باشند و برای در میان گذاشتن جزییات خصوصی زندگیتان، مسائل مربوط به گذشته که هنوز با آنها درگیر هستید یا هر چیز دیگری که از آن واهمه دارید، باید مرز تعیین کنید. هدفتان باید ایجاد محیطی آزاد باشد که هیچ پنهان کاری وجود نداشته و همه برای گفتن حقیقت احساس راحتی کنند.

۳ - به آنها نشان دهید که تاکیدتان بیشتر بر صداقت آنهاست تا بر تنبیه آنها بخاطر بی صداقتی شان

بله میتوانید برای دروغ فرزندتان عواقبی در نظر بگیرید اما لازم است که برایشان توضیح دهید که راستگویی شان هم فوایدی برایشان خواهد داشت. اگر بخواهید به زور تهدید و تنبیه حرف راست را از دهان آنها بیرون بکشید، مطمئن باشید که دفعه بعدی حقیقت را نخواهند گفت. اگر هنوز لازم میدانید که باوجود گفتن حقیقت، تنبیهی برایشان در نظر بگیرید، اینکار را با دقت و ملایمت انجام دهید و با وجود آن تنبیه، از صداقتشان تشکر کنید.

همه آدمها توانایی صادق بودن را دارند اما اگر این کار را تمرین نکنید، هم شما و هم فرزندتان عادت خواهید کرد که قسمتی از حقیقت را بپوشانید و چون راحت تر است خیلی وقت ها دروغ های مصلحتی بگویید. شما بعنوان پدر یا مادر فرصت دارید که به فرزندانتان کمک کنید صداقت را یاد بگیرند. هیچوقت استانداردهایتان را پایین نیاورید اما باید درک کنید که آنها نمی توانند همیشه عالی باشند.

منبع : mardoman

 

وای!!آزمون نزدیک است!!

سلام.توی این پست که به عنوان آخرین پست من برای تیزهوشان 95-94 حساب میشه میخوام به زبون
خودمونی و خیلی ساده راه های مبارزه با استرس و اینکه سرجلسه چیکار باید کرد رو بهتون بگم.
پس همراه با من به ادامه ی مطلب بیاین !!!
خیلی خوب بچه های خوب و دوست داشتنی من!
اول اینکه از خودت این سوالو بپرس:«من به اندازه ی کافی تلاش کردم؟اصلاً من تلاشی کردم؟»
خوب جوابشو هم بزار من بگم!بله!من هم تلاش کردم و هم دوست دارم قبول شم.
یادت باشه انسان به قدری توانایی داره که به هر چیزی که بخواد میتونه دست پیدا کنه!
مگه یادتون رفته یا توی فیلما ندیدین که یه روزی پرواز کردن به نظر انسان غیر ممکن بود!
یا اصلاً فکرش رو هم نمی کرد که بتونه به ماه سفر کنه!
اما الان نه تنها این دوکار بلکه هزاران هزار کار دیگه رو هم میکنه.میکنه چون دوست داره و چون
باور داره انجامش بده.
پس خودتو باور کن.من دارم بهت میگم:تـــــــــــــــــــــــــــــــو قبـــــــــــــــولی!
اگه تلاش کردی قبولی.شک نکن.
سر جلسه آزمون چشماتون رو ببندید.سه تا نفس عمیق بکشید.سه بار سوره توحید رو بخونید و چشماتون رو باز کنید.
حالا خودتون رو سر جلسه ی امتحان فرض نکنید.بلکه شما الان توی اتاق خودتون نشستید و خیلی راحت
دارین یه آزمون از هایپرتست ها و یا 40 آزمون رو می زنید.پس آزمون اونقدرا هم سخت نیست.
**واما مدیریت زمان
بعضیا میگن اول از درس ریاضی شروع کنیم.ولی من میگم اصلاً
حتی اگر ریاضی اولین سوال باشه!
ترتیب درس ها :
1) هدیه ها و قرآن
2)ادبیات فارسی
3)مطالعات اجتماعی
4)تفکر و پژوهش
5)علوم تجربی
6)ریاضی
زمان آزمون 100 دقیقه است.
شما نهایتاً توی 50 دقیقه اول باید بتونید تا آخرین سوال علوم رو بزنید.بعد 45 دقیقه برای ریاضیات و 5 دقیقه برای مرور دروس و اینکه سوالی رو اشتباه نزده باشین.

**
واما بخش دوم:

یادتون باشه:((من همه چیزو میدونم.من همه ی فرمول ها و نکته ها رو حفظم.من حتماً قبول میشم.))
تغذیه مناسب برای شب قبل از آزمون:سعی کنید از غذاهای چرب و سنگین دوری کنید.غذاهای سبک مثل سبزیجات و ...
توجه توجه!آبگوشت نخورید!!
صبح ساعت 7 بیدار باش!!
ورزش صبحگاهی فراموش نشه.
حالا نوبت صبحانه است.در درجه ی اول توصیه ی من یه کله پاچه و بعدش یه بطری آب که البته سعی کنید یخ در بهشت باشه.چرا که هدف رفع تشنگی نیست.خود آب از استرس شما کم میکنه.
اگر کله پاچه نشد برای صبحانه حتماً کنارش چای شیرین هم باشه.چرا که قند خونتون رو تنظیم میکنه و تنظیم قند خون یعنی عملکرد بالای مغز.
از مغزیجات و خشکبار بعد از صبحانه تا سر جلسه حتماً استفاده کنید.هر 2دقیقه یک پسته!!
سر جلسه ی آزمون حتماً 6 عدد شکلات مغز دار همراهتون باشه.هر شکلات تا 20 دقیقه قند خونتون رو در حد متعادل نگه میداره که این خودش باعث کم شدن میزان استرس شما میشه.بطری آب فراموش نشه.
به امید موفقیّت همه ی شما بچه های خوب.
راستی قبل از شروع آزمون و توزیع برگه ها:((یک توحید و هفتا حمد+ آیت الکرسی فراموش نشه.))


 با سپاس از همکار دلسوز و پر تلاش مسعود بیگدلی